شبهه چهارم
آیا حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به دنبال بازپس گیری فدک بود؟
شبهه: عامه به ما اشکال میکنند و میگویند: چطور میشود که بانوی با آن عظمت برای دفاع از دین رسول الله صلی الله علیه وآله خارج نشود (که بنا بر ادعای شیعه، دین رسول الله صلی الله علیه وآله در زمان دو خلیفه کم رنگ یا از بین رفته بود) و فقط به خاطر بازپسگیری نحله خود (فدک) خارج شود، وبه تعبیر دیگر توجهی به امر دین نکرده و فقط همّ و غمش، تلاش در جهت کسب امور دنیوی بوده باشد؟
پاسخ شبهه
اولا: شیعیان به اتفاق کل، معتقدند که حضرت فاطمه زهراء علیها السلام به خاطر نصرت دین خارج شد، مسئله فدک بهانه بود.
برای آنکه ثابت شود که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام برای فدک خارج نشد و امر مهمتری را دنبال میکرد، باید به کلام گوهربار امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد برگرداندن فدک، توجه کرد که فرمود: «وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَك».[1]
یعنی مرا با فدک و غیر فدک چه کار است؟ از این کلام حضرت علیه السلام معلوم میشود که مطالبه فدک تنها بهانهای بود که حضرت صدیقه شهیده علیها السلام از آن راه بتواند حق را بیان کند و مردم را آگاه نماید و اهل بیت علیهم السلام الگو هستند و جهت جمع مال و منال نیامدهاند بلکه آنان در جهت نصرت دین حرکت میکردند ولکن برای اینکه بتوانند مطلب خود را به مردم برسانند به بیان حرام خدا و حلال خدا تمسک میکردند تا همه را متوجه انحراف از دین بنمایند کما اینکه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در بیان حق و رساندن انحراف امت به مسئله فدک که تنها راه مطرح کردن تخلف خلفا در حق خود بود بیان کرد.
ثانیا: با توجه به خطبه حضرت فاطمه زهراء علیها السلام و طریقه طرح مسئله فدک، بوضوح روشن میشود که هدف حضرت علیها السلام ارشاد مردم به امر الهی بوده است. چون همراه با ذکر فدک، استناد به آیاتی نمودند که دال بر گمراهی قوم، و دوری از عمل به آیات قرآن است.
حضرت علیها السلام اینگونه فرمودند:
«یَابْنَ أَبِي قُحَافَةَ».
ای فرزند ابی قُحافه! به من پاسخ ده
«أَ فِي کِتَابِ اللّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاکَ وَ لَا أَرِثَ أَبِي؟»
همان گونه که در این فراز از استدلال ملاحظه میشود، حضرت علیها السلام میفرماید: آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارثی نبرم؟
(لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّا).[2]
حقا که تو کار عجیب و ناپسندی بجا آوردی!
«أَ فَعَلَی عَمْد تَرَکْتُمْ کِتَابَ اللّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ».
آیا عمداً کتاب خدا را ترک گفتید و پشتِ سر افکندید؟
اذ یَقُولُ: (وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ).[3]
در حالی که میفرماید: و سلیمان وارث داود شد.
«وَ قَالَ فیمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیّا علیه السلام إذْ قَالَ:
و در داستان یحیی بن زکریا علیه السلام میگوید:
(فَهَبْ لِي مِنْ لَّدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِي وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ).[4]
(خداوندا!) تو از نزد خود جانشینی به من ببخش که وارث من و دودمان یعقوب باشد.[5]
با نظر به تمام فرازها به وضوح روشن میشود که حضرت علیها السلام هدفشان با استناد به آیات قرآن و با مسئلهای که بر خود حضرت علیها السلام رخ داد، (فدک) میخواست چهره واقعی غاصبان را معرفی کند و بگوید که آنان عامل به قرآن نیستند.
ثالثا: بنابر اعتراف علمای عامه، از جمله جوهری و…: هنگامیکه مهاجمان پشت در خانه حضرت فاطمه زهراء علیها السلام آمدند، حضرت علیها السلام چنین فرمودند:
«… وَ نَادَتْ يَا أَبَا بَكْرٍ مَا أَسْرَعَ مَا أَغَرْتُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ، وَ اللَّهِ لَا أُكَلِّمُ عُمَرَ حَتَّى أَلْقَى اللَّه…».[6]
…فاطمه به درب خانه آمد و فرياد زد: اي ابابكر! چه زود برخاندان رسول خدا هجوم آورديد، به خدا سوگند كه تا هنگام مرگ با عمر سخن نخواهم گفت…».[7]
سؤال این است چرا حضرت زهرا علیها السلام این جملات را بیان فرمودند، یقینا نظر حضرت علیها السلام به این آیات شریفه قرآن کریم بود که میفرمایید:
(يَا أَيَّهُا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰ أَهْلِهَا ذَالِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ فَإِن لَّمْ تَجِدُواْ فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّىٰ يُؤْذَنَ لَکُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ٱرْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْكَىٰ لَكُمْ وَاللّٰه بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيم)[8].
اى افرادى که ایمان آوردهاید! در خانههایى غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید، و بر اهل آن خانه سلام کنید، این براى شما بهتر است شاید متذكّر شوید! و اگر كسى را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود، و اگر گفته شد: «بازگردید!» بازگردید این براى شما پاكیزهتر است، و خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است!
و از طرفى خانه انبیاء احترام ویژهاى دارد كه كسى بدون اجازه حق ورود ندارد، چنان که قرآن کریم میفرماید:
(يَأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاتَدْخُلُواْ بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ)[9].
اى افرادى كه ایمان آوردهاید! در خانههاى پیامبر داخل نشوید، مگر به شما اجازه داده شود.
و شكى نیست كه خانه حضرت صدیقه طاهره علیها السلام، خانه پیغمبر صلی الله علیه وآله محسوب مىشود.
زیرا وقتی که آیه شریفه (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْکَرَ فِيهَا اسْمُهُ)[10] نازل شد، از رسول اعظم صلی الله علیه وآله سؤال شد که مراد از این بیوت چیست؟
حضرت علیها السلام فرمود: خانههای انبیا انبیاء. آنگاه ابوبکر (با اشاره به خانه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام) سؤال کرد آیا این خانه، از مصادیق این آیه است؟
حضرت صلی الله علیه وآله فرمود: «مِنْ أَفَاضِلِهَا» یعنی از موارد برتر مصداق این آیه شریفه است.[11]
رابعا: با مراجعه به خُطَب حضرت صدیقه شهیده علیها السلام از جمله خطبهای که بین زنان مهاجر و انصار بیان فرمودند، روشن میشود که اصلا فدک در نظر حضرت امر مهمی نبوده، زیرا که در آن جمع مهم حضرت علیها السلام اصلاً از فدک نامی نبرده است و تنها به مسئلهای اشاره کرده است که گویای غصب خلافت و بیوفایی مردم نسبت به وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است، و این خطبه خود گویای آن است که حضرت صلی الله علیه وآله به دنبال فدک نبود، و اگر حضرت علیها السلام در خطب دیگری ذکری از فدک برده است به دلیل آن است که فدک بهانه بود تا بتواند از وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله دفاع کند، و غصب خلافت و انحراف دو خلیفه برساند، لذا حضرت علیها السلام فرمود:
وای بر ایشان، جانشینی پیامبر را از جایگاهش کندند و از پایگاه رسالت دورش کردند؛ از کوههای بلند و استوار خاندان پیامبر، از جایگاه پیامبری و از محلّ نزول وحی، از آنان که به امر دنیا و دین عارفاند. همانا این زیانی آشکار است. مگر چه ایرادی به ابوالحسن داشتند؟! آری، خوش نداشتند از علی برندگی شمشیرش را، سخت لگد کوب کردنشان را، به سخت کیفر دادن در کارهایش را، و سختگیریاش را در راه خدا.
اینها باعث دشمنی آنان با علی شد. اگر دوری نمیکردند از بند ریسمانی که پیامبر به او سپرده بود، آنان را به نرمیمیراند [یعنی حکومتی ملایم میداشت]، چنان که بینی شترِ حکومت مجروح نمیشد و سوارش به شدّت تکان نمیخورد .[یعنی در همه حال در راحتی بودند.] و آنان را به آبشخوری گوارا وارد میکرد که آب از دو سوی آن لبریز بود، و درهای برکات زمین و آسمان بر آنان باز میشد. [امّا، حال که چنین نشد] خداوند آنان را به آنچه کرده اند مؤاخذه و عِقاب خواهد کرد.
پس، پیش بیا و بشنو. اگر زنده بمانی، روزگار کارهای عجیب به تو نشان میدهد. اگر تعجب کنندهای، از این پیشامد تعجّب کن. به چه تکیه گاهی تکیه کردند [به ابوبکر] به چه ریسمانی دست انداختند! به جای سرِ حیوان به دم آن چسبیدند [این مَثَلی عربی است]. بریده باد بینی آن گروهی که گمان میبرند کاری درست کردهاند.[12]
خامسا: حضرت فاطمه زهراء علیها السلام بوسیله دو بهانه میتوانست مردم را مورد خطاب و آگاهی قرار دهد، به طوری که خصم نمیتوانست جلو آن را بگیرد.
1- طرح قضیه فدک: چون بسیاری از اصحاب میدانستند فدک نحله حضرت فاطمه زهراء علیها السلام است.
اما در اینکه فدک نحله حضرت فاطمه علیها السلام بوده، تردیدی وجود ندارد، چرا که در بسیاری از متون عامه، روایاتی دال بر صحت این ملکیت وجود دارد، از جمله:
«شیخ شهابالدین حموی شافعی» از علمای عامه در «معجم البلدان» مینویسد: «فدک ملکی است که اختیار آن را خدا به پیامبر صلی الله علیه وآله واگذاشته است، و ایشان آن را به امر خدا به دخترش فاطمه بخشیده است. حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: «قطعاً رسول خدا صلی الله علیه وآله آن را به من بخشیده، اما ابوبکر گفت: باید برای آن شاهد بیاوری…![13]
سیوطی از مفسیرن عامه در تفسیرش «الدرالمنثور» از ابوسعید خدری نقل کرده است: «هنگامیکه آیه شریفه، (وَ آتِ ذِی القُربَی) نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فاطمه علیها السلام را فراخواند و فدک را به او بخشید. او با همین سند از قول ابنعباس هم نقل کرده که گفت: «هنگامیکه این آیه شریفه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فدک را ملک قطعی و شخصی فاطمه علیها السلام قرار داد».[14]
«حافظ ابوالقاسم حسکانی» از علمای عامه در «شواهد التنزیل» از ابوسعید خدری نقل کرده که: «وقتی آیه (وَ آتِ ذِی القُربَی حَقَّهُ) نازل شد، پیامبر صلی الله علیه وآله فاطمه را صدا زد و فدک و اطرافش را به او عطا کرد و فرمود: «این تقسیمیاست که خدای تعالی، برای تو و نسل تو قرار داده است».[15]
استاد «عبدالفتاح عبدالمقصود» از علمای عامه میگوید: «رأی در مورد فدک این است که فدک ملک خالص رسول خدا صلی الله علیه وآله بود، جایز است که در ملک حضرت باقی مانده باشد، تا هنگام وفاتش و همچنین ممکن است که قبل از وفاتش آن را به فاطمه علیها السلام بخشیده باشد…» و نیز میگوید: «مسلماً سرزمین فدک، هدیه باشد یا میراث، حق خالص و مسلم فاطمه زهراء علیها السلام است، و جای هیچ بحثی در مورد آن باقی نیست».[16]
بنابراین، نزد علمای عامه مسلم بوده است که، فدک را پیامبر خدا صلی الله علیه وآله طبق دستور خداوند، به دخترش فاطمه علیها السلام اعطا کرده است.
اما بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وقتیکه ابوبکر به خلافت رسید، آن را از فاطمه علیها السلام غصب کرد. حضرت زهرا علیها السلام به ابوبکر فرمود: «ارث مرا از پیامبر صلی الله علیه وآله بازگردان».
ابوبکر گفت: «اثاث خانه را میخواهی یا زمینهای زراعی و یا باغهای پیامبر صلی الله علیه وآله را؟» حضرت زهرا علیها السلام فرمود: «هر دو را، من اینها را از پیامبر صلی الله علیه وآله ارث میبرم، همچنان که دختران تو، بعد از مردنت از تو ارث میبرند».
ابوبکر گفت: «ما تَرَک پیامبر صدقه است» و از پرداخت حق آن حضرت خودداری کرد.[17]
«ابن حجر» در «صواعق المحرقه» مینویسد: «مسلم است که ابوبکر فدک را به زور از فاطمه گرفت».[18]
بخاری و مسلم از عایشه نقل کردهاند که «فاطمه علیها السلام ارث خود را ـ که فدک بود و پیامبر صلی الله علیه وآله آن را به او بخشیده بود و ابوبکر آن را از او گرفته بود ـ درخواست کرد. ابوبکر از دادن آن ابا کرد. بدین وسیله فاطمه علیها السلام از ابوبکر خشمگین شد و او را طرد کرد و با وی سخن نگفت تا از دنیا رفت، و فاطمه علیها السلام بعد از وفات پیامبر شش ماه زندگی کرد و همسرش علی علیه السلام او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر خبر نداد و خود بر او نماز خواند».[19]
لذا فدک بهانهای بود برای طرح هدفی والا و اساسی، یعنی دفاع از وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله و امامت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب علیه السلام.
2- گریه و ناله: حضرت فاطمه زهرا علیها السلام میتوانست با گریه مردم را متوجه حق کند،[20] حضرت علیها السلام وقتی گریه میکردند، مردم سؤال میکردند چه شده است که دخت رسول خدا صلی الله علیه وآله اینگونه نالان است؟ در حالی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله از احترام و جایگاه عظیمی برخوردار بود.[21] همین گریه بود که ثمره داد؛ به طوری که بر اثر فشاری که بر اهل مدینه وارد شده بود، آنها از امیرالمؤمنین علیه السلام خواستند که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام وقت خاصی را بر گریهاش قرار دهد.
با این دو حرکت حضرت علیها السلام عدهای از مردم متنبّه شدند. به طوری که در تاریخ دارد، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در مسجد نالهای جانسوز سر داد که همه به گریه افتادند: «ثم أنْت أَنهُ ارتَجَّت لها القلوب وذَرَفَتْ لها العُیُون واجهش لها القوم بالبکاء».[22]
مجلس منقلب شد. همه گریه سر دادند.
«ثم امهلت طویلا حتی سکنوا من فورتهم ثم قالت».
پس مهلت داد تا همهمهها تمام شد و سپس شروع به خطبه کرد.[23]
و سپس آن خطبه آتشین را (خطبه مسجدیه)[24] خواندند و همه را نسبت به حقایق پنهان آگاه نمودند.
وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ….[25]
و گواهى می دهم که معبودى جز خداوند نیست و شریکى ندارد، که این امر بزرگى است که اخلاص را تأویل آن و قلوب را متضمّن وصل آن ساخت، و در پیشگاه تفکر و اندیشه شناخت آن را آسان نمود، خداوندى که چشمها از دیدنش بازمانده، و زبانها از وصفش ناتوان، و اوهام و خیالات از درک او عاجز می باشند…..
[1]– بحار الأنوار ، ج33، ص: 474.
[2]– سوره مریم: آیه 27.
[3]– سوره النمل: آیه 16.
[4]– سوره مریم: آیه 5 و 6.
[5]– بحار الانوار: ج29 ص226.
[6]– السقيفة و فدك، ص: 51؛شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج2، ص: 57؛شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج6، ص: 49؛بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج28، ص: 322.
[7]– ابوبكر جوهری در ج 6 ص 115 كتاب السقيفه والفدک.
[8]– النور: 27 و 28.
[9]– الأحزاب: 53.
[10]– النور: 36.
[11]– الدر المنثور: ج 6، ص 203؛ الكشف والبیان: ج7، ص107؛ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن: ج 7، ص 107؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی: ج 18، ص 174.
[12]– «وَیحَهُم، اَنّی زَحْزَحُوها عَنْ رَواسی الرِّسالَه وَ قواعِدِ النُبُوَّه و مَهْبَطِ الوَحیِ والطَّبینِ باَمْرِ الدُّنیا والدّینِ. اَلا ذلِک هُوَ الخُسرانُ المُبین. وَ ما نَقَمُوا مِنْ اَبی الْحَسن؟ ما نَقَمُوا وَاللّهِ مِنْهُ اِلاّ نکیرَ سَیفِه و شِدَّه وَطئِهِ و نَکالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهِ فی ذاتِ اللّه. وَاللّهِ لَو تَکافُّوا عَنْ زِمامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه وآله اِلیه لَاعْتَلَقَهُ ولَسارَبِهِم سَیرا سُجحاً لا یکلُمُ خِشاشُهُ وَ لا یتَعْتَعُ راکبُهُ. وَلَاَوْرَدَهُم مَنْهَلاً نَمیراً فَضْفَاضاً، تَطْفَحُ ضَفَّتاهُ، قد تَحیر بهم الرَّی، و لَفَتَحَتْ عَلیهِم بَرکاتٌ مِنَ السَّماءِ وَ الارضِ. و سَیأخُذُهُم اللّهُ بِماکانُوا یکسِبُونَ. اَلاهَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ ما عِشتَ اَراک الدَّهرَ العَجَبَ. وَ اِنْ تَعْجِبْ فَقَد اَعْجَبَک الحادِثُ. اِلی اَیِّ سِنادِ اِستَنَدُواوَبِاَیِّ عُروَه تَمَسَّکوا.اِسْتَبْدَلُوا الذُّنابیَ وَالبالکاهل. فَرَغْماً لِمَعاطِسِ قَوْمِ یحْسَبُونَ اَنَّهُم یحْسِنُون صُنعاً» (بلاغات النساء:32؛ السقیفة وفدک: 117).
[13]– فَدَكُ:…فكانت خالصة لرسول اللّه صلی الله علیه وسلم، و فيها عين فوّارة و نخيل كثيرة، و هي التي قالت فاطمة، رضي اللّه عنها: إن رسول اللّه صلی الله علیه وسلم، نحلنيها، فقال أبو بكر رضی الله عنه: أريد لذلك شهودا،… (معجم البلدان، ج4، ص: 238).
[14]– عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ قَالَ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَاطِمَةَ فَأَعْطَاهَا فَدَك؛و أخرج ابن مردويه عن ابن عباسG قال لَمَّا نَزَلَتْ: (وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ) أقطع رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَاطِمَةَ فَدَكا (الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج4، ص: 177).
[15]– عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ دَعَا فَاطِمَةَ فَأَعْطَاهَا فَدَكاً وَ الْعَوَالِيَ وَ قَالَ: هَذَا قَسْمٌ قَسَمَهُ اللَّهُ لَكِ وَ لِعَقِبِكِ. (شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج1، ص: 441).
[16]– شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج16 ص268؛ فدک، علامه قزوینی: 6.
[17]– عن أبي سلمة أن فاطمة طلبت فدك من أبي بكر فقال إني سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم يقول إن النبي لا يورث من كان النبي يعوله فأنا أعوله و من كان النبي صلی الله علیه وسلم ينفق عليه فأنا أنفق عليه فقالت يا أبا بكر أ يرثك بناتك و لا يرث رسول الله صلی الله علیه وسلم بناته فقال هو ذاك. )شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج16، ص: 219(.
[18]– إِن أَبَا بكر انتزع من فَاطِمَة فدك. (الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1 : 157).
[19]– عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ وَالْعَبَّاسَ علیهما السلام أَتَيَا أَبَا بَكْرٍ يَلْتَمِسَانِ مِيرَاثَهُمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَهُمَا حِينَئِذٍ يَطْلُبَانِ أَرْضَيْهِمَا مِنْ فَدَكَ وَسَهْمَهُمَا مِنْ خَيْبَرَ فَقَالَ لَهُمَا أَبُو بَكْرٍ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم يَقُولُ لَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ إِنَّمَا يَأْكُلُ آلُ مُحَمَّدٍ مِنْ هَذَا الْمَالِ قَالَ أَبُوبَكْرٍ وَاللَّهِ لَا أَدَعُ أَمْرًا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم يَصْنَعُهُ فِيهِ إِلَّا صَنَعْتُهُ قَالَ فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى مَاتَتْ. (صحیح بخاری، ج 5 : 82 ؛ صحیح مسلم ، ج 5 : 153).
[20]– «قَالَ الصَّادِقُ: أَمَّا فَاطِمَةُ فَبَكَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله حَتَّى تَأَذَّى بِهَا أَهْلُ الْمَدِينَةِ فَقَالُوا لَهَا: قَدْ آذَيْتِينَا بِكَثْرَةِ بُكَائِكِ إِمَّا أَنْ تَبْكِي بِاللَّيْلِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْكِي بِالنَّهَارِ، فَكَانَتْ تَخْرُجُ إِلَى مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْكِي» (بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج43، ص: 36).
فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام حَتَّى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ علیها السلام وَ هِيَ لَا تُفِيقُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ لَا يَنْفَعُ فِيهَا الْعَزَاءُ فَلَمَّا رَأَتْهُ سَكَنَتْ هُنَيْئَةً لَهُ فَقَالَ لَهَا يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِنَّ شُيُوخَ الْمَدِينَةِ يَسْأَلُونِّي أَنْ أَسْأَلَكِ إِمَّا أَنْ تَبْكِينَ أَبَاكِ لَيْلًا وَ إِمَّا نَهَارا» (بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج43، ص: 177).
[21]– عامه به تواتر نقل کردند که رسول گرامی اسلام فرمود: «إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي، فَمَنْ أَغْضَبَهَا، فَقَدْ أَغْضَبَنِي» (صحیح البخاری، کتاب فضائل الصحابة، باب مناقب قرابة رسول الله صلی الله علیه وآله، و منقبة فاطمه علیها السلام؛ کنزالعمال: ج 6 ص 220؛ خصائص امیرالمؤمنین: ص 35.).
[22]– الدر النظیم في مناقب الائمة اللهامیم: 466.
[23]– همان.
[24]– این خطبه در نزد عوام به نام خطبه فدکیه معروف است، ولی ما معتقدیم حضرت علیها السلام برای فدک خارج نشده، بلکه طرح مسئله فدک بهانه بود که بتواند مسئله امامت را مطرح نماید، والا شخصیتی مانند حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به دنبال امور دنیوی نبود.
[25]– الاحتجاج: ج1 ص32؛ بحار الانوار: ج29 ص240؛ کشف الغمة: ج1 ص455.