درس 21: ردّ كلام مرحوم كمپانى ـ كلام آقاى خوئى در خبر
عرض مى كنيم كلام ايشان صحيح نيست. چون كلام ما در فرق بين خبر و انشاء است. ما دنبال محقّق خبريّة و انشائية مى گرديم و آيا بعد از پيدا كردن ملاك آيا آن ملاك، داخل موضوع له و مستعمل فيه لفظ هست يا خارج است؟ مرحوم آخوند فرمود محقّق اخبار، قصد الحكاية و محقّق انشاء قصد التحقق است و هر دو خارج از مستعمل فيه است و اين، شرط الوضع است. ما از مرحوم كمپانى مى پرسيم اگر كسى اطلب منك ضرب زيد را در مقام انشاء استعمال كرد و ديگرى گفت اضرب زيداً. فرق اين دو چيست؟ كسى كه اضرب گفته ماده را كه ضرب زيد باشد به خودش نسبت داده به واقع نسبت بعثية و كسى كه گفته اطلب منك ضرب زيد او هم طلب ضرب را به خودش نسبت داده. پس اين فرق بين اخبار و انشاء نشد. چون اين فرق را كه شما بين خبر و انشاء گفتيد بين دو انشاء هم همان فرق هست. پس ملاك انشائية و خبريّة بايد غير اين ملاك باشد. افرض كه اضرب با اطلب منك الضرب در اين جهت فرق دارند ولى هر دو انشاء هستند پس انشائية از ناحيه اين مدلول نمى آيد. انشاء الله خواهيم گفت كه حروف با هيئات هيچ فرقى در وضع ندارند چطور حروف وضع شده بود براى بيان خصوصيتى در معناى ديگر، هيئات هم وضع شده اند براى دادن خصوصيتى در مدلولشان كه مادّه باشند.
فرقشان فقط در خودشان است. حروف در مقام وضع، الفاظش مستقل است. من را لحاظ كرد و آن را براى بيان ابتدائيه مدخولش وضع كرد. امّا هيئات قابل لحاظ مستقل نيستند حتماً بايد در ضمن مادّه اى باشد. حالا يا مادّه عامّى را قرار مى دهد كه از او فعل مثلاً تعبير مى كنند كه به تمام افعال صادق است. يا ضرب را لحاظ كند و بگويد ضرب و هر ماده اى كه هيئة ضرب را دارد وضع كردم براى تحقّق ماده. پس حروف و هيئات فرقى در معنايشان ندارند. لذا مى گويند وضع در هيئات نوعى است يعنى واضع كه هيئة اضرب را وضع كرده است به خصوص ض ـ ر ـ ب ـ نظر ندارد. اين هئية اگر داخل بر ض ـ ر ـ ب شد خصوصيتى به آن ماده مى دهد و آن اين است كه اين ماده منتسب به متكلم است نسبة بعثية واقعية. در اطلب منك ضرب زيد. هيئة افعل داخل شده بر طلب، لذا خصوصية را بايد به ماده طلب بدهد. لذا اطلب ضرب زيد رانسبت به متكلم مى دهد انتساباً قياميّاً اگر طلب واقعى باشد يا انتساب صدورى است اگر مراد، طلب انشائى باشد. پس هيئة يك كار مى كند و آن دادن خصوصيّة به مدلولش است. در اضرب، ض ر ب ماده است و هيئة روى آن آمده ولى در اطلب منك ضرب زيد ماده ط ـ ل ـ ب است و اختلاف از اين ناحيه ناشى شده و اين دخلى به انشائية و خبرية ندارد. بدان جهت اگر از طلب منك ضرب زيد قصد انشاء كرديم باز معنايش همان است. از سابق، ما شنيده ايم كه گفته اند معناى جمله اخباريه، حكاية از خارج است و معناى جمله انشائيه ايجاد است. ببينيم اين حرف كه گفته اند صحيح است يا نه؟ البته تفاوت اجمالى اين دو جمله روشن است كلام در تفاوت تفصيلى اين دو است. بعضى اعلام فرموده اند اينكه در السنة مشهور است مفاد جمله خبريه ثبوت شي شيءٍ است خارجاً و در موارد جمله انشائيه، ايجاد المدلول است خارجاً اين صحيح نيست. پس ايشان دو تا مدّعى دارند. امّا اينكه مفاد جمله خبريه ثبوت شي لشيءِ نيست به سه وجه 1ـ ربّما جمله خبریه اصلاً مدلولش ثبوت شي لشي خارجاً نيست.
مثل الانسان موجود كه مفادش مفاد كان تامة است يا شكر البارى ممتنع يا الانسان ممكن كه در اينها ثبوت شي لشي نيست. اين بنابر اينكه مراد حضرات، از خارج در مقابل ذهن بوده باشد امّا اگر مراد از خارج، موطن مناسب باشد كه عقل را هم مى گيرد پس اين وجه ايشان صحيح نيست. بعد ايشان مى فرمايد اينكه شما مى گوئيد جمله خبريه دلالت مى كند بر ثبوت شي لشيءٍ خارجاً. معناى دلالت، كشف است. اقسام كشف هم منحصر است در علم و ظنّ. از شخص مجهول الحالى شنيده ايم كه زيد مات. خوب ما چطور علم پيدا مى كنيم به نسبت خارجية؟ پس مدلول جمله خبريه و مكشوف به جمله خبريه بايد ثبوت نسبت خارجية نبوده باشد ايشان فرموده نسبت كلامية از قبيل تصوّر است. و نسبة خارجيه صورتى است كه متدلّى است به طرفين، معنای زيد را ما تصور مى كنيم اين تصور است و حال آنكه مدلول جمله خبريه تصديق است. پس چون مدلول جمله خبريه تصديق است و نسبت كلامية اگر بر او وضع شده باشد از قبيل تصورّ است (يعنى قيام زيد را تصور كرده ايم). پس اينها نشانه اين است كه مدلول جمله خبريه نه نسبت خارجيه است كه ثبوت شي لشي خارجاً باشد وجه سوم: وضع تعهّد الوضع است و تعهّد با التزام است انسان به امرى كه مقدورش است مى تواند ملتزم شود و فعل خودش است كه مقدورش است و آن قصد حكايت است. مى گوئيم هر وقت خواستم نسبت خارجيه را به تو حكايت كنم می گويم زيدٌ قائمٌ. مدلول جمله خبريه قصد الحكاية است. وقتى از متكلم شنيدم كه گفت زيد مات، مى توانم به اون نسبت دهيم که اراده كرده تفهيم موت زيد را خارجاً. امّا زيد در خارج مرده يا نه از اين كلام نه علم پيدا مى شود نه ظنّ بدان جهت ايشان فرموده خبر كه به صدق و كذب متّصف مى شود اين اتصاف، بالّذات نيست. آن قصد حكاية هميشه هست چه راست بگويد چه دروغ، آن متعلق القصد كه حكاية است متّصف به صدق و كذب مى شود. هذا كلّه نسبت به اخبار. امّا راجع به انشاء انشاء الله فردا.